آخرین اخبار
کد مطلب: 79759
مشارکت 73درصدي سال 92 سيلي مردم به فتنه گران سال 88/وقتي عذر خواهي نکردند، نمي شود گفت بر گذشته صلوات
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1077

 به گزارش سلام لردگان, آشوب ها و اردوکشي هاي خياباني بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 88 بزرگترين فتنه بعد از انقلاب اسلامي بود. متاسفانه برخي با عدم تمکين از قانون و فريب مردم ضربات سختي به نظام وارد آوردند که بعضي از پيامدهاي بين المللي آن هنوز گريبان نظام اسلامي را رها نکرده است. در حالي که دشمنان ديرينه چيزي در چنته براي تبليغ عليه نظام نداشتند فتنه گران به رايگان  بهانه هاي کافي را براي ايشان براي راه اندازي هجمه بي سابقه تبليغات رسانه اي بر عليه نظام راه انداختند. همين مسئله هشداري است به علاقمندان به نظام اسلامي به ويژه فرهيختگان که نبايد اين فتنه به فراموشي سپرده شود، به ويژه که دنباله هاي فتنه گران به دنبال تطهير ايشان و بازگشت آنان به عرصه سياسي جامعه هستند.

به همين مناسبت گفتگويي با جناب آقاي محمد ايماني عضو شوراي سردبيري روزنامه کيهان انجام داده ايم که تفصيل آن تقديم مي گردد.

در بررسي حوادث و مسائلي که در سال 88 اتفاق افتاد، تحليل ها و صحبت هاي زيادي شده است. مي خواستيم به معناي واقعي بپردازيم به اينکه ريشه اصلي و در واقع علت العلل اين حوادث چه چيزي بود. آيا اين حوادث ريشه در  روندهاي سياسي و اتفاقاتي داشت که در همان دوران پيش آمد مثل مناظره ها و يا اتفاقات ديگري که واقع شد، يا نه داراي ريشه هاي عميق تر و بلندتري بود ؟

در واقع مي شود دلايل مختلفي براي آن ماجرا از جمله انگيزه هاي شخصي و سياسي و جناحي مختلفي پيدا کرد. افراد مختلف و طيف هاي مختلف، با انگيزه هاي مختلف ممکن است وارد اين ماجرا شده باشند، اگر چه بعضي ها از ميانه راه ديگر خودشان را جدا کرده باشند، اما اين قصه يک عقبه ي اصلي دارد، يک برنامه ريزي کلي پشت اش است، به دلايلي که حالا در مرور بحث واردش مي شويم. يک طراحي بلند مدتي را آقا فرمودند، مستنداتي هم برايش هست که فراوان است، که از 15 الي20 سال پيش، دشمن براي همچنين کاري برنامه ريزي کرده بود. در واقع يک پروژه ي بلند مدت خارجي گره خورد با برخي طمع ورزي هاي داخلي. به هر حال بايد فاصله گذاري کنيم بين طيف هاي مختلفي که در کل فتنه نقش آفريني کردند، اگرچه همه آن کارها، نهايتا برآيندش به يک نتيجه سياه و ظلم بزرگ منجر شد، فارغ از اينکه اين ها انگيزه هاشان بزرگ يا کوچک بود، جرم کوچکي يا يک خطاي کوچکي مي خواستند مرتکب بشوند، خود اتفاق، اتفاق و خيانت بزرگي بود و برنامه ريزي شده بود. آقاي مايکل لدين، مشاور امنيت ملي آمريکا، در 7 دي 89 در بنياد دفاع از دموکراسي سخنراني کرده و آن جا مي گويد:

اين جريان همچنان که از مردم کنده مي شد و متمايز از مردم زندگي مي کرد، در دوره اصلاحات شروع به دهن کجي به زندگي مردم کرد و مي گفت معيشت مردم به ما ربطي ندارد چرا که ما مجلس ششمي ها، مجلس سياسي هستيم و براي مطالبات سياسي آمديم.

«ما روزي خواهيم نشست و در مورد تاريخ پنهان جنبش سبز صحبت خواهيم کرد و به همه شما خواهيم گفت که جنبش سبز از سال 2009 (يعني همان 88 خودمان) شروع شد، اما من به شما مي گويم که ما مي دانيم و مي توانيم مستند کنيم که ريشه اين حرکت به اواسط دهه 1980 يعني سال هاي65-66 شمسي بر مي گردد که در طول مراحل مختلف، تکامل پيدا کرده است. من حرف هاي بيشتري براي گفتن در اين باره دارم اما همين جا سخنانم را قطع مي کنم».

ايشان آنجا توضيح بيشتري نمي دهد، اما 6 مهر همان سال، از ارتباط با دفتر نخست وزيري ايران در دولت ريگان ياد مي کند که اين ظاهرا براي راديو فرداست. بعد مي گويد که آنچه که من به آن اعتقاد داشتم، وجود افرادي است که خواهان رابطه با آمريکا در ايران بودند. اين افراد چه کساني بودند، کساني که ما با آنها وارد گفتگو شديم، افرادي از دفتر نخست وزيري بودند، از دفتر ميرحسين موسوي و اطرافيانش.

اخيرا بنده ديدم آقاي محسن کنگرلو مصاحبه کرده با روزنامه ي شرق و خودش را معرفي کرد به عنوان مشاور امنيتي آقاي موسوي در زمان نخست وزيري، آنجا مي گويد که بله ما قبل از ماجراي مک فارلين (که يک جرياني ارتباط پنهاني گرفت با آمريکا و حضرت امام بعد از اينکه مطلع شدند، مديريت کردند که اين آبروريزي براي نظام نباشد و لطمه به خود آمريکا بخورد)، ما ارتباط گرفته بوديم با طرف آمريکايي و مدام آقاي موسوي و آقاي هاشمي را درجريان اين ارتباطات مي گذاشتيم. لذا اين ارتباط وجود داشته است. آن روز اقتضاي طرح و فعاليت دشمن، کار تروريستي و حذف فيزيکي بود. بعدا به اين نتيجه رسيدند که نه جنگ و نه صرف تحريم اقتصادي، هيچ کدام موثر واقع نمي شود. مردم شاکله اين نظام هستند و مردم را بايد هدف قرار داد. وقتي ذهن مردم را مخدوش و دچار سوال کرديم، مي شود آنها را خلع سلاح کرد، خنثي کرد يا حتي برخي از آنها را عليه نظام بکار گرفت. لذا پروژه ي که در 10الي15 سال گذشته در کشورهاي مختلف تجربه کرده بودند، به عنوان انقلاب مخملي پياده کردند.

آن گونه که ديديم، در آستانه انتخابات القاء تقلب کردند، مدام دامن زدند از طريق رسانه به تقلب، به بي اعتمادي به مکانيزم انتخابات، جو التهاب درست مي کنند، انتخابات که شد، فارغ از نتيجه اش، القاي تقلب کردند. پس از آن، اردوکشي خياباني انجام مي شود، وقتي اين ها دعوت مي شوند به اينکه از طريق مکانيزم قانوني بياييد مساله را حل کنيم، تن به قانون نمي سپارند و آشوب خياباني را ادامه مي دهند و مدام با فضاي مهندسي افکار عمومي که ايجاد کردند، يارگيري مي کنند تا جايي که يک اقليتي رو در واقع حاکم مي کنند بر جامعه، با ارعاب و تهديد، با فضاي عمومي که درست کردند. کاري که در گرجستان و اکراين رخ داد، سعي کردند در ايران نيز تکرارش کنند. اين سناريو را در خارج داشتند، بعدها علنا حمايت کردند و صراحتا آقاي اوباما شجاعت آقاي ميرحسين موسوي در تقابل با نظام را قابل ستايش دانست. انگليس از ايشان حمايت کرد، دولت رژيم اشغالگر قدس، که يک دولت نامشروع است، هم رئيس دولت اش، آقاي شيمون پرز، و هم آقاي نتانياهو تصريح کردند که اين جنبش سبز، سرمايه بزرگ ما در ايران است و جنگ با ايران از داخل مرزهاي ايران آغاز مي شود و آن ها به نيابت از ما با رژيم ايران دارند مي جنگند.

فتنه، در واقع يک جنگ نيابتي بود، با مختصات جديدش از طريق نفوذ در داخل کشور. يک جمله رو هم بخوانم از سايت وزارت خارجه اسرائيل در تيرماه 88، که تازه فتنه شروع شده بود، مي گويد: «جريان سبز دنبال سرنگوني جمهوري اسلامي بودند، نه اعتراض به انتخابات يا ابطال آن. چقدر دردناک و توهين آميز است که عده اي خواسته مخالفان را، در سطح ابطال انتخابات تقليل مي دهند. اين حرکت مثل قطاري است که در آغاز، هر يک به منفعتي که در آن مي بينند، سوارش مي شوند و آنجا که در مسيرش منافع اش را زير مي گيرند پياده مي شود. پايان مسير اين قطار، عبور از جمهوري اسلامي است. اي کاش آقاي موسوي بتواند تا ايستگاه آخر که همان سرنگوني جمهوري اسلامي است، همراه شود». اين آرزوي آنها بود، فارغ از اينکه آقاي موسوي خودش با غرب بسته بود يا نه، يا خوش بين باشيم و بگوييم خودش اطلاعي نداشت، اما اطرافيانش کساني بودند که با غرب بسته بودند.

 

آقاي خاتمي در جلسات خصوصي مکرر گفته که من باور ندارم تقلب شده است، منتها حريت ندارد. کتمان شهادت مي کند و خدا مي گويد که هر کس کتمان شهادت کرد، قلبش بيمار است.

پس داراي يک عقبه فکري بود؟

بله هم عقبه فکري و هم عقبه سياسي داشت.آقاي امير ارجمند، از مشاورين موسوي، امروز پناهنده شده و در غرب به سر مي برد و علنا از سوي آنها حمايت مي شود و شبکه هاي رسانه اي صداي آمريکا، بي بي سي، راديو فردا و انبوهي از شبکه هاي رسانه اي مجازي، در خدمت اين افراد قرار گرفت.

فتنه سبز را مي شود دو طيف کرد. يک جرياني که نفاق قديم اسمش را مي گذارم، مثل نهضت آزادي، جبهه ملي و گروهک هاي مشابهي که تا يه جايي در انقلاب بعضي هايشان همراهي کردند و در جاهايي عليه انقلاب موضع گرفتند. اين جريان اول  با غرب حتما بسته بودند، به اعتبار اسناد لانه جاسوسي، پيشينه 30 سال پيش اين ها موجود است. يک جريان دومي که احساس کرد به واسطه دوپينگ تبليغات خارجي، ولو ظلم در حق نظام باشد، مي توانند راي بيشتري بياورند، اما در انتخابات خوب شکست خوردند. 24 ميليون نفر به شخص ديگري راي دادند بر خلاف نظر اين جريان دوم. ما فرض رو بگذاريم که آقاي احمدي نژاد باطل مطلق بود، اين جريان حق مطلق. که درست بعضي وقتا برعکس اش صادق بود، يعني وقتي آقاي احمدي نژاد سال 84 از شهرداري آمده بود و نامزد شده بود، همين ها شروع کردند در برنامه زنده تبليغات تلويزيوني گفتند که قيافه اين آقا به رياست جمهوري نمي خورد و اگر بد اخلاقي شروع شد، از سال 84، توسط خود اين جريان مدعي شروع شد و بهش دامن زدند و مدام در برابر دولت کارشکني کردند که اين خلاف آداب دموکراسي و نقض غرض بود. نقض جمهوريت کردند، اما علي فرض که عرض کردم، آقاي احمدي نژاد را ما مقصر مطلق بدانيم و اينها رو معصوم مطلق، بعدش مي بينيم خود اين آقايان وارد فضاي اردوکشي خياباني شدند به طور غير قانوني و تشنج درست کردند. حالا چه سهيم باشند، چه بگويند ما کرديم و چه بگويند ما نکرديم، اين فضا را آن ها درست کردند. اين فضاي غبار آلود و مبهمي که در آن بشود به پايگاه بسيج و نيروي انتظامي حمله کرد و مساجد را آتش زد. تا جايي که ادعايشان اين بود و مي گفتند اين دعوا، دعواي انتخاباتي است، اما از يه جايي گفته شد که نه غزه نه لبنان. اين ديگر به انتخابات کاري نداشت، اين يک شعار استراتژيک نظام و يک شعار استراتژيک ديني را زير سوال بردن بود. اينجا بايد حسابتان معلوم مي شد يا نه، اگر حسابتان را معلوم نکرديد، رفتيد تو موضع تهمت. يه تعبيري از اميرمومنان هست به اين مضمون که اگر کسي خودش را در موضع تهمت قرار داد و او را سرزنش کردند و اتهامي را متوجهش کردند، به اعتبار اينکه در موضع تهمت است، کسي غير از خودش را نبايد ملامت بکند.

خوب بعد رسيديم به 16 آذر و قبل اش 13 آبان، که اين ها روي جمهوري اسلامي خط کشيدند. اگر شما با آقاي احمدي نژاد مشکل داشتيد يا با شوراي نگهبان، اين را چطوري بهش تن داديد. چطوري توي تجمعاتي که شما دعوت کرديد، اين شعارها داده شد. من تصويري از اينترنت گرفتم و يکي از عناصر ضد انقلاب يک کاغذي دستش گرفته که رويش نوشته بود«من راي ندادم، آمدم حاکميت رو پس بگيرم». اين حاکميت قبلا دست کي بوده که شما مي خواستي پس بگيري. قبلا دست سلطنت طلب ها بوده و دست آمريکا و انگليس بوده است. مي خواهيد پس بگيريد به کي بدهيد.

تا رسيد به روز عاشورا که آقاي موسوي اين ها را مردمان خداجو ناميد. آن روز از سازمان تروريستي منافقين چند نفر دستگير شد و از گروهک صهيونيستي - انگليسي بهاييت هم چند نفر دستگير شدند؛ جرياني که ادعا مي کردند جريان سياسي نيستند و به سياست کار ندارند. دين جدا و سياست جدا. اين ها وسط آشوب ها بودند. چرا آقاي موسوي اين ها را مردمان خداجو ناميد؟ اميرمومنان در نهج البلاغه مي فرمايند امر به معروف و نهي از منکر کنيد با قلب تان با دست تان با زبان تان، لااقل توي دلتان از اين کار منزجر باشيد و معروف رو بستاييد. انسان اگر اينکار را نکرد، دگرگون ميشود، زيرورو مي شود، رذيلت هاي آدم جاي فضيلت هاش مي نشيند. رسول خدا مي فرمايد: «اللهم ارني الاشياء کماهي» يا جاي ديگر مي فرمايد: «اللهم ارنا الحق حقا و ارزقنا اتباعه، و ارنا الباطل باطلا و ارزقنا اجتنابه» يعني انسان يه وقت هايي پديده ها رو بد مي بيند، وارونه مي بيند، به اعتبار وارونگي که در شخصيت اش پيش آمده است.

مجمع روحانيون يه زماني احساس انزوا مي کرد وکنار کشيده بود، حضرت آقا به مجمع روحانيون گفتند شما حتما بايد بياييد فعاليت کنيد. شما نخواهيد هم من باز حمايت مي کنم .آقاي رحيميان مي گويند رهبري کمک مالي مي کردند براي احياي مجمع روحانيون.

اين است که مي بينيم کساني منطق مقاومت در برابر آمريکا رو از دست دادند و تسليم شدند. مثل آقاي موسوي که گفتند که ايستادگي ما جلوي آمريکا ماجراجوي است. هم پز فناوري اتمي را دادند و هم آنجا که کار سخت شد، گفتند فناوري اتمي رو تعطيل کنيم. قرآن مي فرمايد: «ان الذين تولوا منکم يوم الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما کسبوا»، اين هايي که روز احد پشت به دشمن کردند و فرار کردند که پيامبر مي گفت برگرديد، جز اين نيست، يعني علتش فقط اين است که شيطان، پايشان را لغزاند و نتوانستند مقاومت کنند به خاطر آنچه در گذشته کسب کردند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: اگر دو تا گرگ به گله اي حمله کند، آنقدر تلفات نمي گيرند که جاه طلبي و مال طلبي از ايمان مومن تلفات مي گيرد. امير مومنان فرمود که «انا يعسوب المومنين و المال يعسوب الفجار» من اميرمومنانم و امير فجار، مال پرستي است. آقاي روزبه -م که الان فراري  است و از همکاران نشريه اعتماد است، بعدها گفت که آقاي مير دامادي تو جلسه اي که با هم بوديم، گفت در اين سفر ( سفر به اروپا در مجلس ششم)، طرف اروپايي به ما قول داد که گزينه نهايي ما در ايران، که مي خواهيم معرفي کنيم، شما اصلاح طلبان هستيد. اما لازمه اش اين است که شما هم يه کارايي در ايران انجام بدهيد، که کارهايي که اون موقع انجام شد از قبيل همين آشوب هاي خياباني تير 78  از آن جنس تعهدات بود. آقاي بوش مکرر گفت که ما از اصلاح طلبان در خاورميانه، از بيروت تا بغداد و تا ايران دفاع مي کنيم.

لذا آميزه اي از جاه طلبي، سبک زندگي غير ديني و اشرافي و . .  اين جريان را به تقابل با نظام سوق داد. مي خواهم عرض بکنم اين جريان همچنان که از مردم کنده مي شد و متمايز از مردم زندگي مي کرد، در دوره اصلاحات شروع به دهن کجي از زندگي مردم کرد و مي گفت معيشت مردم به ما ربطي ندارد چرا که ما مجلس ششمي ها، مجلس سياسي هستيم و براي مطالبات سياسي آمديم. برآيند اين قصه، جدايي مردم با اين ها را فراهم کرد. اين ها دوتا راه داشتند، يا خودشان را اصلاح کنند، ( در واقع اول بايد خودشان را اصلاح مي کردند بعد اصلاحات طلبي مي کردند) و يا مسير را ادامه مي دادند، که اين بازي را ادامه دادند تا جايي که ديگر قابل جبران برايشان نبود.

يکي از دلايل و توجيه هاي جريان معترض تلاش براي دفاع و حفظ جمهوريت نظام بود که به ادعاي آنها مخدوش شده و آنها براي اين کار حتي متوسل به اقدامات مغاير با قانون اساسي و نهادهاي مطرح در آن ( مثل ولايت فقيه، شوراي نگهبان و . .) شدند. با توجه به پشتوانه همه پرسي و راي مردم به قانون اساسي، آيا اين اقدامات جريان معترض بر خلاف هدف مطرح شده، يعني تلاش براي حفظ جمهوريت، نبود و آيا اين روش آنها مي تواند دليلي بر رد ادعاي آنها براي پاسداري از جمهوريت باشد؟

حتما اين است. حتما آنها از جمهوريت پاسداري نکردند. جمهوريت که با اردوکشي خياباني نمي شود. اگر آن حماسه بزرگ پاس داشته مي شد و بدان دهن کجي نمي شد، امروز حتما بدانيد اين فشارهاي اخير دشمن از قبيل تحريم اقتصادي پيش نمي آمد. آنجا کساني گرا دادند به دشمن که دست نگه داريد، اين را بنده فقط ادعا نمي کنم، من از لس آنجلس تايمز استناد مي کنم به آقاي جان هانا که در تاريخ 29 مهر 88 اين خبر منتشر شده است.

کجاي دنيا دموکراسي و جمهوريت از دل آشوب خياباني و اردوکشي خياباني در مي آيد و تعريف شده است. همه جاي دنيا تعريف شده که قانون ملاک است. صندوق مي گذارند وسط و اين صندوق حکم مي کند که آقاي الف يا آقاي ب انتخاب مي شوند از طرف مردم و طبق قانون زمام مديريت دولت به دست او سپرده مي شود. شما يا بازي فوتبال را نبايد قبول کنيد، يا اگر رفتيد وسط بازي، قواعد بازي را بايد بپذيريد. مشخص بود بهانه جويي کردند. اگر همين انتخابات بهانه شان بود که نيست، به فرض محال که بهانه شان انتخابات بوده، اتفاقات بعدي که انتخابات نبوده آيا اين ها به نظام دلبستگي داشتند يا نداشتند؟ انتخابات سال 92 يک رفراندوم بود که آيا مردم به ادعاي اين ها که مي گويند تقلب شده، تمکين مي کنند يا يه سلامت و پاکيزگي نظام اعتماد مي کنند. 73 درصدي که پارسال آمدند و راي دادند در واقع گفتند اين ها ياوه گفتند و ما به نظام اعتماد داريم. اگر قرار بود اين مکانيزم سالم نباشد، چطور مي شود که يک نامزدي فقط با 7 دهم درصد بيشتر از 50 درصد، يعني 270000 راي، بيايد روي کار. چطور مي شود يک نظامي 11 ميليون راي بتواند تقلب کند، اما 270000 راي را نتواند؟ آقاي خاتمي در جلسات خصوصي مکرر گفته که من باور ندارم تقلب شده است، منتها حريت ندارد. کتمان شهادت مي کند و خدا مي گويد که هر کس کتمان شهادت کرد، قلبش بيمار است. اين را ميخواهم عرض بکنم که ملاک جمهوريت را توي خلاء نبايد پيدا کرد، ملاک جمهوريت قانون است و مکانيزم آن انتخابات است.

شما ميگوييد اين نتايج برعکس اعلام شد. اين صندوق ها که هنوز سر جايش هست. آيا چاره اش غير از اين است که شما اعتراض بکنيد و اين را با حضور نماينده هاي خودتان باز شماري بکنيم به صورت رندومي. اينها بنا نداشتند مساله حل شود و کساني که  به ايشان مشورت مي دادند مي گفتند که شما اصلا نبايد بريد سراغ حل کردن مساله، چون اصلا آن تدارک کننده اصلي اين صحنه ( غرب)، بنايش اين نبود مساله حل بشود. در نظام جمهوري اسلامي دولت هاي مختلف روي کار بوده اند که معمولا از دل انتخاباتي که آن دولت ها برگزار کرده اند، دولتهاي مخالف آنها روي کار آمده است. جمهوريت اين است که شما اگر برنده يا بازنده شدي، احترام بگذاري به راي مردم.

 

اگر بنا بود که ما به گذشته نگاه نکنيم، منطق قرآن و اهل بيت بر عبرت از گذشته تاکيد نمي کرد و عبرت براي اين است که يک مومن از يک سوراخ دوبار گزيده نشود. ما اگر عبرت مي گرفتيم از ماجراي سال 78 و فراموش نمي کرديم و برخورد درست مي کرديم، فتنه 88 از تو دلش در نمي آمد.

بنابراين به اين جمع بندي رسيديم که اگر اينها معتقد به جمهوريت بودند، بايد فرآيند انتخابات و قانون گرايي را در کشور تقويت مي کردند .

عذر مي خوام اين جمله رو بگويم ديگر ما يا داخل يک ساختار و ذيل يک قانون اساسي هستيم، يا قبولش نداريم مي خواهيم به هم بزنيم. اين مي شود ساختار شکني و براندازي. شما هر اسمي مي خواهيد روي آن بگذاريد، انقلاب مخملي يا هر عنوان ديگري برايش بگذاريد. شما يا ذيل يک ساختاري قرار مي گيريد يا بر آن ساختار بر مي آشوبيد. وقتي بر آن ساختار بر آشفتيد، ديگرآن ساختار، شما را درون آن نظام تلقي نمي کند و هيچ جاي دنيا هم نمي پذيرند.

يکي از نقاط قابل تامل، همسويي جريان معترض در سال 88 با دشمنان قطعي و صريح جمهوري اسلامي، مثل آمريکا، اسرائيل، منافقين و...، مي باشد. آيا اين همسويي اتفاقي بود يا برنامه ريزي شده بوده است و آيا بر اساس اصول و مشترکات خاصي بوده و يا نه يک همسويي مقطعي و تاکتيکي بوده ؟

من باز تاکيد مي کنم که اين ها را يک جريان واحد نبينيم. بايد يک طيف ببينيم با جريان هاي متنوع، اگرچه برآيند کار و در خدمت پروژه دشمن بودن آن ها واحد است. پروژه دشمن و جنگ به نيابت از دشمن قطعي است، حتما بايد گشت و ديد که اگر دشمن جنگ نيابتي اعلام شده را راه انداخت، که 20 سال براي اين شبکه زحمت کشيده بود و اين شبکه در سال 88 لو رفت، مهره هاي ميداني اش چه کساني هستند؟ ببينيد شما اگر انگشت تان را فرو کرديد در چشم کسي، چه با قصد کور کردن او باشد چه بدون قصد، در نتيجه اين عمل و مجرمانه بودن اين عمل تاثيري ندارد. در مقدمه بحث هم عرض کردم که انگيزه هاي مختلف جمع شدند، قطعا کساني که در عقبه اين جريان بودند، با خارج کشور ارتباط داشته و دارند. طيفي از همکاران نشريات زنجيره سالهاي قبل و بعد از فتنه 88، به مرور رفتند مستقر شدند در شبکه دولتي بي بي سي و صداي آمريکا، آيا اين تصادفي است. پس اين قصه بخشي اش برنامه ريزي شده بود و بخشي اش هم به خاطر هواي نفس شان وارد شدند و البته ادامه دادند. اگر همين امروز قرار باشد بگويند که ما توي نقشه دشمن نيستيم، همين امروز اعلام برائت کنند.

مجمع روحانيون يه زماني احساس انزوا مي کرد وکنار کشيده بود، حضرت آقا به مجمع روحانيون گفتند شما حتما بايد بياييد فعاليت کنيد. شما نخواهيد هم من باز حمايت مي کنم يک جريان ديگري غير از اين جريان سياسي موجود که اين ها حتما باشند. آقاي رحيميان مي گويند رهبري کمک مالي مي کردند براي احياي مجمع روحانيون تا اينکه ظاهرا تو فضاي سياسي اين جريان خب يک زاويه هايي هم داشت. آقا حجت را بر اين ها تمام کردند. مي خواهم عرض بکنم اين جريان مدعي که شعار عدالت خواهي و مبارزه با امپرياليزم در اول انقلاب سر داند، اين مبارزه با امپرياليزم رو چماق کردند و کوبيدند سر رقيب شان و گفتند اين ها سازش گرند. ولايت فقيه را ازش چماق ساختند، بر خلاف نظر امام که امام مي خواست همه جناح ها را حفظ کند، کوبيدند سر رقباي خودشان. گفتند جريان مقابل دنبال سرمايه داري است. آقاي آرمين 25 خرداد 81 در مصاحبه با ايسنا مي گويد « در شرايط بحراني انقلاب گفتمان حاکم گفتمان عدالت بود و اصلي ترين چالش هاي سياسي حول محور عدالت شکل مي گرفت. آرايش نيروهاي سياسي هم همه حول اين محور بود اما در دهه 70 گفتمان حاکم در جامعه به گفتمان آزادي خواهي تغييرکرد».

مي خواهم عرض بکنم اجمالا در يک جمله که اين جريان قائل به هيچ اصلي نيست و ادعاي اصلاح طلبي دروغ بود. ببينيد اصلاح طلبي و اصولگرايي دوروي يک سکه اند، نه دوتا شعار مقابل هم. کساني به اسم اصلاح طلبي شروع کردند به ساختار شکني و افساد و زدن زيراب همه اصول در دوره اصلاحات. من سوالم اين است که آيا مي شود انسان اصلاح طلب باشد و اصول و آرمان ثابتي نداشته باشد که بخواهد بدان برسد؟ اين ها دروغ گفتند که ما اصلاح طلبيم، چون قائل به هيچ اصولي نبودند.

پس در واقع شما نظرتان اين است که با توجه به قرار گرفتن جريان داخلي در مسير طراحي شده دشمن ، که شايد برخي از آنها هم قصد براندازي نداشتند، اين جريان در مسير براندازي قرار گرفت.

حتما همين طوره. کسي که مي آيد تو خيابان و مي گويد مرگ بر ولايت فقيه، بالاتر از آن مي آيد عليه امام حسين هتاکي مي کند آيا اين غير از براندازي است. آقاي مجيد محمدي، عضو حلقه کيان، اواخر مهر 88 در سايت راديو فردا نوشت: «اعضاي جنبش سبز اهل رياضت نيستند، مي خواهند با شورت کوتاه و تاپ بيرون بيايند. مي خواهند سينه بزنند و اگر هوس کردند ليوان شرابي بنوشند آنها در ملا عام روزه خواري مي کنند، در روز قدس که سيگار مي کشيدند و بطري آب باز مي کردند و نصر من الله و فتح القريب سر مي دادند. در نماز جمعه با کفش و مختلط پست سر مسلمين نماز مي خوانند به جاي صلوات سوت و کف مي زنند». ايشان در4 آبان دوباره در وب سايت راديو فردا نوشته « اسلام گرايي مخاطره آميز ترين مشکل ها در برابر جنبش سبز است. ريشه هاي فرهنگي و اجتماعي اسلام گرايي که به تاسيس و تداوم جمهوري اسلامي منجر شده است، هنوز در جامعه ايراني زنده اند. آنچه خطر جدي در برابر جنبش سبز است، نام جمهوري اسلامي نيست، بلکه اسلام گرايي است».

چرا بي بي سي فارسي را 5 ماه قبل از انتخابات راه انداختند. اين ها دلايلش روشن است. سفارت انگليس توي فتنه نقش آفريني مي کرد، که  اين روشن بود. اين ديگر تحليل نيست، اين ها واقعيت است و اسنادش موجود است. جريان داخلي مي توانست نسبت اش را با اين ها مشخص کند و يا مي توانست همراهي بکند، که متاسفانه همراهي کرد و آقاي موسوي براي همچنين کساني که آقاي مجيد محمدي خواسته هاشان را مي شناسد و معرفي مي کند، بيانيه مي دهد و آن ها را مردمان خداجو مي نامد. آيا اين غير از همراهي با آن دشمنان بديهي جمهوري اسلامي و غير از براندازي است.

 

 صراحتا آقاي اوباما شجاعت آقاي ميرحسين موسوي در تقابل با نظام را قابل ستايش دانست. انگليس از ايشان حمايت کرد، دولت رژيم اشغالگر قدس، که يک دولت نامشروع است، هم رئيس دولت اش، آقاي شيمون پرز، و هم آقاي نتانياهو تصريح کردند که اين جنبش سبز، سرمايه بزرگ ما در ايران است.

امروز يک عده دنبال تطهير عوامل فتنه هستند و با توجيهاتي مثل اينکه اسلام دين بخشش و رحمت است، مي گويند بياييم اين ها را ببخشيم. اين خواسته تا چه حد با موضع اسلامي سازگار است و آيا اين کاري که اين ها مي گويند، نظام سياسي بايد انجام بدهد؟

قرآن مي فرمايد:  ولا تکن للخائنين خصيما، تعبيرش اين مي شود که وکيل مدافع خائنين نباشيد. شما نمي توانيد حق شخصي يک ملت را از پيش خودتان ببخشيد. خيلي از اين  آقايان سر حقوق شخصي خودشان کاملا محکم اند. يک جاهايي حق شان هم نيست محکم اند، همان طوري که تو فتنه نشان دادند. خداوند در قرآن دوبار مي فرمايد که: الفتنه اکبر من القتل. الفتنه اشد من القتل. يک قاتل را باهاش چکار بايد کرد. مگر غير از اين است که حکم قاتل قصاص است. قرآن مي فرمايد ولي فتنه قتل نيست، شديدتر و بزرگتر از قتل، حکم فتنه گر است. اين افراد حکمشان مشخص است و اين را نمي شود ازش گذشت. حتي آقاي روحاني درباره اينها حکم کرده هم سال 78 هم سال 88 و اين ها رو عوامل بيگانه معرفي کردند. اين ها جرايم بزرگي مرتکب شدند و دشمن را اميدوار کردند و به طمع انداختند، گروهک هاي مرده را احيا کردند و به منافع ملي، مصالح ملي لطمه زدند،  به اعتبار ملت و نظام در دنيا لطمه زدند. اگر بنا بود که ما به گذشته نگاه نکنيم، منطق قرآن و اهل بيت بر عبرت از گذشته تاکيد نمي کرد و عبرت براي اين است که يک مومن از يک سوراخ دوبار گزيده نشود. ما اگر عبرت مي گرفتيم از ماجراي سال 78 و فراموش نمي کرديم و برخورد درست مي کرديم، فتنه 88 از تو دلش در نمي آمد. قرآن، به عنوان يک چراغ و به عنوان يک هشدار، ميگويد: « تبت يدا ابي لهب وتب». تا آخر دنيا هر مومني مي آيد، بايد ابولهب را لعنت بکند. يا درباره منافقين در قرآن هست که «هم العدو». اي پيامبر اين ها را يک موقع به دوستي نگيريد به خاطر ظاهرشان. در قرآن مي فرمايد که اين ها را به دوستي نگيريد، اين ها دشمن اند، «فاحذرهم» از اين ها بر حذر باش، قاتلهم الله، خدا اين ها را بکشد به اعتبار اين انحرافشان، خدا لعنت شان مي کند.

منطق جامعه ديني منطق هوشياري و بصيرت است، منطق قاطعيت است. بعضي ها مقايسه مي کنند با رفتار پيامبر، و مي گويند وقتي مکه فتح شد، ابوسفيان و ديگران را بخشيدند. در جواب بايد گفت در فتح مکه آنها تسليم شده بودند و لااقل به لفظ در برابر پيامبر اسلام آورده بودند و تسليم شده بودند. در حالي که اين ها امروز پاي کار هستند، سر حرف و موضع شان هستند و توبه نکرده اند. به امير مومنان (ع) گفتند که آقا ديگر کوتاه بياييد شما از امروز هر کاري خواستي که اجرا بکنيد، اجرا کنيد، اما ديگر به گذشته کار نداشته باشيد. امام فرمودند «ان الحق القديم لا يبطله الشي». حقي که از قديم بوده مشمول مرور زمان نمي شود».

اين ها اگر عذر خواهي هم بکنند، هنوز تاوان جرايم شان به عهده شان هست. وقتي عذر خواهي نکردند، نمي شود گفت بر گذشته صلوات، اين جفا در حق ملت است. دادگاه فدرال آمريکا به نفع آقاي بوش، که راي نياورده بود و حريف اش راي آورده بود، حکم داد و تمام جامعه به اين تمکين کرد. آيا آن جا عليه اين نهاد  شاخ و شانه کشيدند و آشوب خياباني راه انداختند. ما قائليم به اينکه اين ها را بايد محاکمه کرد چون اجراي مجازات مجرمان است که بازدارنده مي باشد تا دفعه بعد کسي جرات نکند ياغي گري کرده و به شرارت و تقابل عليه ملت روي بياورد.

منبع. فارس

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس